واژه انگلیسی contingent (con=همدیگر+tingent=لمس)همتای شایستهای در زبان پارسی ندارد و بدین سبب واژگانی چون مشروط وابسته محتملالوقوعتصادفی را به جای آن مینشانند. ازینرو میتوان واژه نوساز هموابست (هم=با دیگری+وا=بر-به+بست=بستن) را همتای لغت contingent دانست که با معنای دوم آن (گروه انجمن)نیز سازگاری دارد.
مثال:
They had to plan for contingent expenses.
آنها بایست برای هزینههای هموابست طرح میریختند.
Our plan is contingent on the weather.
طرح ما هموابست وضعیت هوا است.
Payment is contingent on fulfillment of certain conditions.
پرداخت پول هموابست پُرآمد شرایط ویژه است.
Your going is contingent on your finishing your work.
رفتنتان هموابست انجام کارتان است.
There's a chance of snow today contingent on the coming of cold air.
امروز بخت بارش برف هموابست آمدن هوای سرد است.
Her life is contingent upon the measured content of her blood sugar.
حیات او هموابست اندازه قند خونش است.
contingent forces= نیروهای هموابست
contingent effects= اثرهای هموابست
contingent liability= بدهیهای هموابست
contingent zone of fire=منطقه هموابست آتش
contingent profit= سود هموابست
contingency coefficient= ضریب هموابستی
ریشه واژه کلمه لغت ، ژولش ، کارژول ، ژول ، شولاندن ، ژولاندن ، افژول
contingent ,of ,is ,on ,the ,واژه ,is contingent ,contingent on ,on the ,the coming ,coming of
درباره این سایت